۱۳۹۳ بهمن ۱۳, دوشنبه

اولین رمان لکی

به گزارش لک پرس اولین رمان لکی ، به قلم محمد علی ابراهیمی منتشر خواهد شد. در همین رابطه مصاحبه ای با آقای ابراهیمی مده شده که به شرح زیر می باشد محمدعلی ابراهیمی متولد 1340 کرمانشاه ؛ کارشناس آمار و برنامه ریزی است و به تاریخ و ادبیات علاقه ی زیادی دارد. او تاکنون 36 عنوانِ تحقیقاتی در قالب مقاله؛ کتاب و نشریه تخصصی عمدتا در زمینه های آمار؛ جمعیت و جغرافیای طبیعی را تالیف؛ تدوین و منتشر نموده است و اخیراً منظومه ای را با نام "شیرین و فرهاد" سروده و منظومه ای نیز با نام "بهمن و فرامرز" را گردآوری و چاپ کرده است.

آقای ابراهیمی  به عنوان اولین پرسش بفرمائید چطور شد که به فکر سرودن شیرین و فرهاد افتادید؟
شاید یکی از دلایل معروفیت شیرین و فرهاد این است که مردم کرمانشاه این اثر را بومی و متعلق به خود می دانند و من هم چنین احساسی را دارم. بنده  قصد سرودن منظومه ای را داشتم که احساسات و خواسته های درونی خود را از آن طریق ابراز کنم. همین انگیزه باعث شد که این منظومه به این نام و به این شکل خلق شود.

تفاوت اثر شما با دیگر منظومه های سروده شده چیست؟
کسانی که منظومه های گوناگون را سروده اند تنها به دنبال این نبوده اند که شعری گفته و یا داستانی را برای مردم به صورت منظومه خلق کرده باشند، بلکه اهداف متفاوتی را دنبال کرده اند که از جمله مهمترین این اهداف حفظ، احیاء و گسترش فرهنگ است؛ بنده  هم تقریبا همین هدف را دنبال کرده ام. البته تفاوت کار من با دیگران به نوع زبان به کار گرفته شده در اثر بر می گردد. نوع گفتار، واژگان و بیان مردم جامعه در دوران مختلف به آرامی تغییر می کند، بنابراین شاعران گذشته با زبان رایج در دوره ی خود احساسات و خواسته هایشان را با مردم در میان گذاشته اند و من نیز در زمان حال با واژگان امروزی، تازه و نو احساسات و خواسته های خود را بیان کرده ام تا جامعه ای که در آن زندگی می کنم  متوجه منظور من بشود. پس در این میان تفاوت اساسی؛ زبان بیان مطلب است و گرنه هدف و چهارچوب اصلی یکی است.
"شیرین و فرهاد" تا چه اندازه در جذب مخاطب موفق عمل کرده است؟
 تاکنون ابزاری برای اندازه گیری میزان جذب مخاطب توسط یک مقاله یا یک کتاب در اختیار کسی نبوده، اما از روی میزان استقبالی که برای خرید یک اثر هست می توان گفت این اثر موفق بوده است یا نه، ولی درجه و اندازه آن را نمی توان با عدد مشخص کرد. البته استقبال مردم برای خرید کتاب هایم بیش از حدی بوده که خودم انتظار داشته ام و مخصوصاَ دکلمه "شیرین و فرهاد"، که ابتدا حدود دو هزار حلقه از آن تهیه شد و بلافاصله هم نایاب شد و به همین دلیل هزار حلقه دیگر نیز از روی آن تکثیر شد.
در کارهایتان تا چه اندازه از فولکلور و فرهنگ شفاهی بهره گرفته اید؟
داستان شیرین و فرهاد از سالیان دور ورد زبان مردم منطقه ما بوده است - البته با وجود رسانه های جدید همچون تلویزیون و ... این داستانها اندکی فراموش شده اند- من از همین فولکلور استفاده کردم و با زبانی تازه و امروزی آن را سرودم و بومی تر کردم. به عبارتی یک روایت جمع و جور تر از روایت موجود در بین مردم وجود دارد. البته برخی مقوله های اجتماعی را نیز وارد آن و به مخاطب عرضه کرده ام.
در بخش مرگ فرهاد با یک نگاه اتوپیایی و آرمانگرایانه رو به رو هستیم، در باره این نوع نگاه توضیح می دهید؟
انسان بدون امید زنده نمی ماند، آرمان هم در درون امیدها و آرزوهای افراد ظهور می کند و حضور می یابد. پس در کل جوامع بشری آرمانها و آرزوهایی هست، آرمان ها و آرزوهای جامعه خودم را در قالبی به نام "فرهاد" دمیده ام. این آرمان و آرزو را "شاپور" آنجا که ناامید و سرخورده شده و همه چیز خود را -که همان دوست گرامیش فرهاد است- از دست داده، بر زبان می آورد و آن دنیایی را که بشر امروز آرزو دارد را "شاپور" خطاب به "فرهاد" به زبان می آورد و در قالب ابیات و کلمات بیان می کند که خوشبختانه مورد توجه قرار گرفته است.
به نظر شما آیا برای باز آفرینی این روایت کهن دیر نشده است؟
 خیر؛ همانگونه که پیشتر عنوان شد شاعر هدف، خواسته و آرزوی خود و جامعه اش را در قالب شعر بیان می کند تا جامعه هم فرهنگ خود را حفظ کند و هم برای حفظ و ارتقاء آن بکوشد. کار و تلاش برای نگه داری وظیفه تمام افراد در تمام جوامع بشری است و در کلیه دوران زندگی او تکرار می شود و من هم آن را به روز کرده ام و با زبانی که جوانان و مردم امروز آشنا هستند آن را روایت کرده ام. البته فقط چهارچوب یکی است و من انتظار جامعه امروز را در قالب یک داستان قدیمی و به زبانی نو مطرح کرده ام و مطمئناً نه تنها امروز دیر نیست بلکه در آینده هم این کار تکرار می شود و این مسئله را در ابعاد دیگر هنری هم توسط افراد دیگران و به زبان تازه ای عرضه می شود.
برخی از منتقدان شما معتقدند نباید از رسم الخط کردی استفاده می کردید، ممکن است دلیل این مخالفت ها را توضیح دهید؟
 البته حروف استفاده شده همان حروف عربی و فارسی است که با توجه به وجود برخی صدا ها و حروف در این منظومه و کلا در زبان استفاده شده و عدم وجود این صداها و حروف در بین صداها و حروف فارسی؛ بنده از رسم الخط کردی استفاده کرده ام در این رسم الخط با تغییراتی در حروف فارسی صداها و حروف مورد نیاز ایجاد شده و این دلیل استفاده بنده و دیگران از رسم الخطی است که به کردی معروف شده است. در غیر اینصورت نمی شود که تمام صداها و حروف موجود در زبان ما را نوشت.
در مجموع فضا را برای کارهای لکی و ادبیات لکی چگونه می بینید؟
خوشبختانه ما دارای آثار خطی و دستنویس های زیادی هستیم که سابقه چند صد ساله دارند و این نشان از وجود پتانسیل های زیادی در زمینه ادبیات مکتوب است. از طرفی علاقمندان زیادی هم مایل به انجام کار هستند و در این زمینه کار می کنند. پس هم ابزار فراهم است و هم نیروی ماهر و متقاضی مصرف (خواننده)، این ها خود به خود فضا را فراهم خواهند کرد، تا این ادبیات بسط و گسترش پیدا کند. امیدوارم عزیزانی که قدم در این راه نهاده اند بدون حاشیه رسالت خود را انجام دهند.
گفته می شود که اولین رمان "لکی" را نیز شما نوشته اید؟
درسته، در مطبوعات هم چند باری این مطلب اعلام شده است. بنده رمانی با عنوان «شاشا و ریحان» نوشته ام که مدت زیادیست آماده چاپ است، اما واقعاً دوست دارم حالا که قرار است اولین باشد بهترین نیز باشد چون به عنوان پایه و اساس مورد استفاده قرار خواهد گرفت پس باید کمترین ایراد را داشته باشد لذا منتظر بررسی چندباره هستم که این امر محقق شود.
چه کارهای دیگری در دست اقدام دارید؟
یکی از دیگر کارهایی که انجام شده، گردآوری و چاپ کتاب "بهمن و فرامرز" اثر شاعر بزرگوار نوشاد بله فایی است که بخشی از شاهنامه است. منابع بکر و پر مایه ای در اطراف ما وجود دارد که جا دارد سالها برای شناخت و معرفی آنها کار شود در هر عرصه ای که نگاه کنیم کاری آنچنان نشده است. چه موسیقی؛ چه ادبیات خصوصا ادبیات حماسی و چه مقوله های دیگر پس در همه این زمینه ها کار برای انجام هست.
چطور شد که سراغ ادبیات حماسی رفتید؟
ادبیات و شعر در زبان لکی ابتدا با اشعار حماسی شکل گرفت. اولین اشعار و دیوان هایی که خطی هستند یا دستنوشته هایی که این طرف و آن طرف یافت می شود اکثراً حماسی و رزمی هستند. حتی "مور" که اساس موسیقی لکی است با اشعار حماسی شکل گرفته است. بنابراین من که به شعر علاقه مندم طبیعی است که اول با این فضا آشنا شوم و جدای از این آشنایی همانطور که در ابتدا نیز گفتم به تاریخ و ادبیات علاقه مندم و از کودکی شنونده ادبیات حماسی بوده ام. 
و سخن آخر
ما مردم این منطقه از کشور  دارای ادبیات و فرهنگی غنی هستیم، که ریشه در تاریخی بس عظیم دارد اما متاسفانه در جمع آوری و نیز بررسی علمی و تحلیلی آن کم کاری های زیادی شده است که این امر در بخش لک نشین به وضوح قابل مشاهده است و در اکثر زمینه ها مخصوصاً در مقوله فرهنگ کمتر کار شده است یا اینکه اصلاً کار نشده است، پس باید کسانی که دلسوز فرهنگ و ادبیات و ... این منطقه هستند بیشتر کار کنند و پتانسیل های فراوانی را که داریم با تحقیق و کاوش و بررسی، نهایتا چاپ و منتشر کرده و در اختیار مردم قرار بدهند تا این فرهنگ و ادبیات به همه معرفی شود.
گفتگو: شهرام میرزایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر